خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

خانومی و قوقول

روزمرگیهای زندگی قشنگ ما

واقعا ارزش و احترام یاد دادنیه ؟

چهارشنبه شب با قوقول رفتیم خونه مامان اینا و شب هم موندیم.

صبحش قرار بود با هم برگردیم که قسط مسکن رو هم بدیم که قوقول چون ساعت 10 قرار داشت دیدیم دیر میشه و قرار شد من خونه مامان اینا بمونم و قوقول هم فردا ظهرش بیاد اونجا و شب هم کاراش رو انجام بده.

هم دوست داشتم پیش مامان اینا بمونم و هم دوست داشتم شب پیش همسرم باشم .نمی دونم چرا اینقدر دوری ازش برام سخته البته که اون به این شکل و اندازه دلتنگ نمیشه و منم هنوز به توصیه که بهم شده در این مورد نتونستم عمل کنم و خودم از این شدت وابستگی بیشتر لطمه می بینم.

خلاصه شبش هم خواهرم و دوستمون شب اومدن اونجا و موندن و فردا ظهرش هم همسری با خواهر دوستمون اومدن.

شب رو همونجا بودیم و دیروز بعد از نهار برگشتیم.

شب هم قرار بود شام بریم خونه مامان قوقول که به دلایلی نرفتیم و من واقعا اعصابم خورد شد و یک آن به مزر جنون رسیدم ولی چون خود همسرم هم خیلی از حرفشون ناراحت شد چیز زیادی نگفتم ولی واقعا اشکام دست خودم نبود.

سرخودم رو به کار تو آشپزخونه گرم کردم ولی خون خونمو می خورد.سرم هم درد گرفته بود که به روی خودم نمی آوردم.

واقعا ارزش و احترام یاد دادنیه ؟؟؟؟

دلم برای قوقول خودم خیلی سوخت.نمی خوام دیگه در موردش حرف بزنم.ولی خیلی بهم برخورده. 

چه سخت می گذرد لحظه های ویرانی        هجوم   فاجعه و  درد های پنهانی
بمان برای من ای آفتاب روشن عشق          تو
 پاک مثل  غزل  ها ی عرفانی
از این غروب غریبانه سخت دلتنگم            تو از
 نگاه  من خسته  درد  میخوانی
غروب فصل قشنگی برای بیتابی است          نگوکه خسته ای ازلحظه های عرفانی
من آن همیشه دردم که بی تو میمیرم           تو   یادگار  من از سرزمین بارانی

نظرات 7 + ارسال نظر
روناک یکشنبه 8 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:23 ب.ظ http://www.ronak88.persianblog.ir

امیدوارم زود فراموش کنی هر چی که بوده

وقتی یک چیز تکرار بشه فراموشیشم سخته

سحربانو یکشنبه 8 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:52 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

به دل نگیر عزیزم. خودت رو به خاطر حرف دیگران اذیت نکن.

دلتنگی های یک عمه دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:12 ب.ظ http://arianfarshadmehr.persianblog.ir

وقتی که غنچه های شکوفا
با خارهای سبز طبیعی
در باغ ما عزیز نماندند
گلهای کاغذی نیز
با سیم خاردار
در چشم ما عزیز نمی مانند


قیصر امین پور

دلتنگی های یک عمه پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:50 ب.ظ http://arianfarshadmehr.persianblog.ir/

با آرزوی سعادت و سربلندی ...عید غدیر خم بر شما مبارک باد[گل]

خانم بزرگ دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ق.ظ http://www.majera.blogsky.com

نه عزیزم ارزش و اخترام یاد دادنی نیست هر کاری بکنی خودت رو هم بکشی درست نمی شن بعضی آدما

صحرا سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:11 ب.ظ http://sahra87.persianblog.ir

متاسفم . سعی کن فراموش کنی . به خاطر خودت

شیرین دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:56 ب.ظ

خوش به حالت که می تونی چیزی نگی. من اگه نگم خل می شم خودم

نمیگم ولی خیلی رو دلم می مونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد