مسافرت اردبیل که کنسل شد و در اصل بهم خورد.
چهارشنبه از سرکار که رفتم خونه زودی نهار فردا رو شامی بود آماده کردم و رفتم سراغ بستن ساکها.ساک خودم رو بستم ساک قوقول رو هم آماده کردم تا خودش بیاد و یک نگاه بندازه ببینه چیز دیگه ای می خواد یانه.
وقتی اومد خونه اصلن حالش خوب نبود و سرگیجه و تهوع شدید داشت.گفتم یک کم بخوای یک شربت هم داد بهش گفتم شاید فشارش افتاده.یک ساعتی گذشت که حالش خیلی بد بود گفتم می خوای بریم دکتر که گفت آره.پس حالش خیلی بد بود چون به همین راحتی قبول نمی کنه بره دکتر.
اصلا رانندگی هم نمی تونست بکنه من هم که راننده نیست و خیلی بده، زنگ زدم آژانس اومد و رفتیمدم خونه مامان قوقول درمانگه عمار.
دکتر دید و سرم و آمپول داد.شب هم قرار بود یک سر بریم خونه قوقول اینا چون تولد مامانش بود و این شد که کادو هم نشد بگیریم.
زنگ زدم خونه قوقول اینا که بگم منتظر نباشن و ما نمی آییم که مامان قوقول باباشو فرستاد درمانگاه و داداشش هم از بیرون اومد اونجا .
سرم که تموم شد ما رو بردن خونه خودشون تا شب برسونن.ما هم سر خیابون پیاده شدیمو اونر خیابون یک عطر فروشی بود که یک عطر هم کادو گرفتیم و رفتیم.
شب اومدیم خونه و زنگ زدیم به دوستامون و مسافرت رو کنسل کردیم.
شب قوقول خیلی بدتر شد و دل درد و دل پیچه و ا س ه ا ل شدید شد.
فرداش عصری دوباره رفتیم دکتر که گفت عفونت روده است و دوباره سرم و کلی آمپول و دارو و .....
خلاصه از دیروز یک کم بهتر شد.
شبش هم که مهمونی دعوت بودیم و با خواهری رفتیم برای بچه ها که دانشگاه قبول شدن کادو گرفتیم و رفتیم که خداروشکر قوقول خیلی بهتر شده بود و اومد و خوش گذشت.
دفعه قبل گفتم از دست قوقول دلخورم ولی این بار به خاطر من خیلی رعایت کرد و من ازش خیلی ممنونم چون به خاطر من خیلی رفتارش خوب شده بود.
چه بد که مسافرت کنسل شد ولی خوب خدا رو شکر که حال همسر خوب شده، اشکال نداره مسافرتو یه بار دیگه می شه رفت. ایشالا این بار دو نفره می رین ;)
سلام خانومی
خدا رو شکر که به خیر گدشت و الآن خوبن.
همیشه سلامت باشین.
سلام خانومی
خدا رو شکر که همسریت بهتره انشالله زود زود خوب بشه
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید
خدا رو شکر که بخیر گذشته. ان شاالله که زودتر خوب شه. تو مواظب خودت باش.